از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم

نه طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم

آوار پریشانی است ، روی سوی چه بگریزیم؟

هنگامه ی حیرانی است ، خود را به که بسپاریم؟

تشویش هزار "آیا" ، وسواس هزار "امّا"

کوریم و نمی بینیم ، ورنه همه بیماریم

دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته است

امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم

دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را

تیغیم و نمی بریم ، ابریم و نمی باریم

ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب

گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم

من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته

امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

حسین منزوی 

نوشته شده در  پنجشنبه چهارم آذر ۱۳۹۵  توسط شهاب 


شارژ ایرانسل

فروشگاه اينترنتي ايران آرنا

دانلود

دانلود