بیابان در بیابان طرح اقیانوس در دست است
و يك صحرا پر از گلهاي نامحسوس در دست است
صداي پاي نسلي در طلوع صبح پيچيدهاست
كه او را آخرين آيينهي مانوس در دست است
چه نزديك است جنگلهاي لاهوتی، نميبيني؟
تجليهاي دور از دست آن طاووس در دست است
من از اين سمت ميبينم سواري را و اسبي را
افقها سبز در سبزند و او فانوس در دست است
دو دستت را بر آور رو به بارانها كه ميدانم
تو را انگشتري از جنس اقيانوس در دست است
شبي در خواب ديدم ميرسد مردي به بالينم
كه ميگويند او را دست جالينوس در دست است
سحر از گريههاي روشن همسايه فهميدم
كه كاري تازه در مضمون "يا قدوس" در دست است
در این اسرار آن سویی خیال انگیز و کشف آمیز
نخستین شرح ما بر مشرب مانوس در دست است
زکریا اخلاقی
