اگرچه خاطرم از مردمش گریزان است

همیشه هم دل و هم صحبتم خیابان است

نگاه می کنی و آرش کمان گیری!

که امتداد نگاه تو خاک ایران است

میان خاطره ی هیچکس نمی مانم

دلم همیشه در این روزگار مهمان است

برای خنده ی ما گریه می کند ابری

عجب سخاوت تلخی میان باران است

به رغم قهر و غم و رنج و صبر و حسرت ها

همیشه ، «عشق» سرانجام کار انسان است

مرتضی کرامتی

نوشته شده در  شنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۲  توسط شهاب 


من: ماهی دیوانه  و امواج دریا: تو

من ،عاقبت تنها به ساحل می رسم با تو...

جز دل،شکستن از تو کاری بر نمی آید

وقتِ جدایی عاقبت، فهمید دل را تو...

در جنگِ عقل و عشق، حق با عقل بود امّا

دیدم، همه با عقل جنگیدند الّا تو

گم کرده بودی، ماه و ماهی های عاشق را

مانند رودی پر خروش از شوق دریا؛تو

در راستای مرگ، خطّ ما موازی بود

سودی نخواهد داشت دیگر، صبر من یا تو

«شادی» سراغِ آدمِ دیوانه می آید

با خنده ات هر بار می ترسم مبادا تو...

می خواستی دنیای خود را بی من اما من

می خواستم دنیای خود را با تو ،اما تو...

مرتضی کرامتی

نوشته شده در  پنجشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۱  توسط شهاب 


کیست تا امشب وجود ماه را باور کند

با دلم همراه باشد، راه را باور کند

علت عاشق شدن یک لحظه دیدارست و بس

کیست تا این لحظه ی کوتاه را باور کند

گرگ ها دیشب برادر های او را خورده اند

کیست حالا یوسف در چاه را باور کند

آینه وقتی که چشمان مرا پر آه دید

آنقدر خندید تا این آه را باور کند

زندگی بی تو شبیه مردن و جان کندن است

کاش مردی بود این اکراه را باور کند

مرتضی کرامتی


نوشته شده در  جمعه هفتم بهمن ۱۳۹۰  توسط شهاب 


شارژ ایرانسل

فروشگاه اينترنتي ايران آرنا

دانلود

دانلود