بگو ستاره نتابد ، پرنده پر نزند
که عاشقانگی ات را ، کسی نظر نزند
صدای شیهه ی اسبان بی سوار ، ای کاش
نمک به قلب پر از زخم ، بیشتر نزند
به پیشواز شهیدان فرشته ای آمد
به گاهواره ی اصغر ، بگو که سر نزند
عموی تشنگی آمد ، سپر بیاور عشق
که خصم بر تن صد پاره اش دگر نزند
اگر چه خیمه ی زینب ، سراچه ی درد است
بگو که لشکر غم بیش از این به در نزند
سکوت دشت پس از سور و شادی دشمن
چگونه شعله ی حسرت به هر جگر نزند
در آتش غمت اسپند دود کرده دلم
که عاشقانگی ات را ، کسی نظر نزند.
که عاشقانگی ات را ، کسی نظر نزند
صدای شیهه ی اسبان بی سوار ، ای کاش
نمک به قلب پر از زخم ، بیشتر نزند
به پیشواز شهیدان فرشته ای آمد
به گاهواره ی اصغر ، بگو که سر نزند
عموی تشنگی آمد ، سپر بیاور عشق
که خصم بر تن صد پاره اش دگر نزند
اگر چه خیمه ی زینب ، سراچه ی درد است
بگو که لشکر غم بیش از این به در نزند
سکوت دشت پس از سور و شادی دشمن
چگونه شعله ی حسرت به هر جگر نزند
در آتش غمت اسپند دود کرده دلم
که عاشقانگی ات را ، کسی نظر نزند.
نغمه مستشار نظامی
نوشته شده در شنبه پنجم آذر ۱۳۹۰  توسط شهاب

هرگز نخواستم که بگویم تو را چقدر
عاشق شدم؟ چه وقت؟چگونه؟ چرا؟ چقدر؟!
هرگز نخواستم که بگویم نگاه تو
از ابتدای ساده این ماجرا چقدر ـ
من را شکست،ساخت،شکست و دوباره ساخت!
من را چرا شکست؟ چرا ساخت؟ یا چقدر...؟
هرگز نخواستم به تو عادت کنم ولی
عادت نبود حسی از آن ابتدا چقدر
مانند پیچکی که بپیچد به روح من
ریشه دواند و سبز شد و ماند تا ... چقدر ـ
تقدیر را به نفع تو تغییر می دهند
اینجا فرشته ها که بدانی خدا چقدر ـ
خوبست با تو،با همه بی وفائیت
قلبم گرفته است،نپرس از کجا؟ چقدر؟!
قلبم گرفته است،سرم گیج می رود
هرگز نخواستم که بدانی تو را چقدر...
نغمه مستشار نظامی
با تشکر از م.م
نوشته شده در جمعه ششم آبان ۱۳۹۰  توسط شهاب
