می خواهمت چنان که شب تیره ماه را

یا مثل هر مسافر گمگشته راه را

حال تباه و روز سیاه و لب پرآه

آورده ام برای تو چندین گواه را

خلوت نشین گوشه ی آغوش تو منم

از من مگیر زاویه ی خانقاه را

یک عمر سر به شانه ی گرمت گذاشتم

پیوسته دار سایه ی این سرپناه را

از من همیشه هرچه که خواهی دریغ کن

امّا تو را قسم به دو چشمت نگاه را...

سیّدمحمّد تولیت

نوشته شده در  جمعه چهاردهم آذر ۱۳۹۹  توسط شهاب 


آه ای دل شکسته! شکستت علی الدّوام!

شد بر سر تو سایه ی اندوه مستدام

وقتی که غم به دور جهان حکم می کند

زاری حلال می شود و سرخوشی حرام

سرخ است جام زندگی ام سرخ باده نه!

من جای باده ریخته ام خون دل به جام

فریادها درون گلو ماند و دم به دم

با مویه های خویش گرفتم زبان به کام

پایان پذیر نیست غم و غصّه های من

گویم که والسّلام ولی نامه ناتمام...

سیّد محمّد تولیت

نوشته شده در  چهارشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۸  توسط شهاب 


شراب جان بچشانم شرابی از خم چشم

خمار خیرگی ام کشت با تجسّم چشم

نظر به ماهرخان موج گریه بنشاند

اگر نه سیل بلا خیزد از تلاطم چشم

به سوگ حلقه ی اشکی سیاه پوشان اند

ببین یکایک مژگان به گرد مردم چشم

بهشت من تویی و رانده ای مرا از خویش

که خیره ماندم و خوردم فریب گندم چشم

به روشنای نگاهت غبار قهری نیست

که برق چشم نشان دارد از تبسّم چشم

سیّد محمّد تولیت

نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۴  توسط شهاب 


شارژ ایرانسل

فروشگاه اينترنتي ايران آرنا

دانلود

دانلود