چقدر ساده به هم ریختی روان مرا

بریده غصّه ی دل کندنت امان مرا

قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد

به هر زبان بنویسند داستان مرا

گذشتی از من و شب های خالی از غزلم

گرفته حسرت دستان تو جهان مرا

سریع پیر شدم آنچنانکه آینه نیز

شکسته در دل خود صورت جوان مرا

به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه

خدا گرفت به دست تو امتحان مرا

نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل

بگیر خنجر و در دم بگیر جان مرا

تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد

بیا و تلخ تر از این مکن دهان مرا

چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو

بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا

تو نیم دیگر من نیستی ؛ تمام منی

تمام کن غم و اندوه سالیان مرا

امید صباغ نو

نوشته شده در  چهارشنبه پانزدهم دی ۱۳۹۵  توسط شهاب 


هرچه کردم به خودم کردم و وجدان خودم

پسر نوحم و قربانی طوفان خودم

تک و تنها تر از آنم که به دادم برسند

آنچنانم که شدم دست به دامان خودم

موی تو ریخته بر شانه ی تو امّا من

شانه ام ریخته بر موی پریشان خودم

از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست

می روم سر بگذارم به بیابان خودم

آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است

اخوانم که رسیدم به زمستان خودم

تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات

من گرفتار خودم هستم و زندان خودم

شب میلاد من بی کس و کار است ولی

باید امشب بروم شام غریبان خودم

یاسر قنبرلو

نوشته شده در  شنبه چهارم دی ۱۳۹۵  توسط شهاب 


شارژ ایرانسل

فروشگاه اينترنتي ايران آرنا

دانلود

دانلود