ما همه موجیم و دریا نیستیم
آتش افشانیم و برجا نیستیم
تشنهی جام وصال دوستیم
بستهی زنجیر دنیا نیستیم
ما به مردان دست یاری دادهایم
همره هر بیسروپا نیستیم
هان مپندارید ما را نیست کس
با خدا هستیم و تنها نیستیم
زندگی تکرار فرداهای ماست
میرسد روزی که فردا نیستیم
آنچه میماند ز ما نقش نکوست
نقشها میماند و ما نیستیم
حلقهی هر در نمیکوبیم ما
جز گدای کوی مولا نیستیم
ما به دل داریم مهر فاطمه
در خیال روز عقبا نیستیم
پیرو راه حسین و زینبیم
با ستمکاران همآوا نیستیم
با گل نرجس به شوقیم و صفا
در پی فردوس اعلی نیستیم
ای خدا سلطان خوبان را رسان
کز غم هجرش شکیبا نیستیم
"محسن صافی" کلامش گوهر است
هر سخن را ما پذیرا نیستیم
محسن صافی
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم مهر ۱۴۰۳  توسط شهاب
