دلم نشانی رنج و سرم حوالی عید
شراب کهنه بیاور ، بهار تازه رسید
من از کدام تبارم که اینچنین گنگم؟
چو روزِ بی تو سیاه و چو شامِ با تو سپید
چه بود سهم من از روزگار بعد از تو؟
غمی به وسعت دنیا و حیرتی جاوید
خیال و خاطره ای محو ، زخمی اوهام
یقین باکره ای ، دست خورده ی تردید
در آستانه ی عید از جهان چه می خواهم؟
میان هر چه ندارم همین بس است : امید
عیدتون مبارک
نوشته شده در شنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۵  توسط شهاب
