درخت‏ ها همه عریان شدند، آبان شد
و باد آمد و باران گرفت و طوفان شد

نیامدی و نچیدی انار سرخی را
که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد

نیامدی و ترک خورد سینه ‏ی من و آه
چقدر یک شبه یاقوت سرخ ارزان شد

چقدر باغ پر از جعبه‏ های میوه شد و
چقدر جعبه‏ ی پر راهی خیابان شد

چقدر چشم به راهت نشستم و تو چقدر
گذشتن از من و رفتن برایت آسان شد

چطور قصه‏ ام آنقدر تلخ پایان یافت؟
چطور آنچه نمی‏خواستم شود آن شد؟

انار سرخ سر شاخه خشک شد، افتاد
و گوش باغ پر از خنده‏ ی کلاغان شد

 پانته‏ آ صفایی بروجنی

نوشته شده در  سه شنبه سوم آبان ۱۳۹۰  توسط شهاب 


شارژ ایرانسل

فروشگاه اينترنتي ايران آرنا

دانلود

دانلود