ستاره می وزد از سمت مشرق چشمت ،
که شب شکن شده این مرد عاشق چشمت

چقدر حافظ باشم، چقدر مولانا ؟!
چقدر تا بشود شعر لایق چشمت ؟!

تویی مسیح و یهودا ! تو مریمی ، عذرا!
صلیبِ عشق تو بر دوشِ وامقِ چشمت !

من از تو بوسه ربودم، تو قلب دزدیدی
که شاه دزدِ غزلهاست ، سارق چشمت !

نه روستای ارسطو ، نه شهر شهرآشوب
تداشت وسعتِ دنیای منطق چشمت !

دوتار گیس تو شد عقربه ، فرو افتاد
که مو به مو بشمارد دقایق چشمت

دقیقه های خودم را به هم زدم با تو
و شد زمانِ تغزل ، مطابق چشمت

به روی گونه تو : موج موج شیر و شکر
و جاشویی که منم توی قایق چشمت
[]
تو و تلاطم طوفان عطر : گیسویت .
من و روایت رویای صادقه : چشمت !

سیامک بهرام پور

با تشکر از م.م

نوشته شده در  شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۱  توسط شهاب 


شارژ ایرانسل

فروشگاه اينترنتي ايران آرنا

دانلود

دانلود