همیشه برد خواه تو، همیشه مات خواه من!
بچین. دوباره میزنیم، سفید تو، سیاه من!
ستاره های مهره و مربعات روز و شب
نشسته ام دوباره روبه روی قرص ماه، من!
پیاده را دو خانه تو و من یکی نه بیشتر
همیشه کل راه تو، همیشه نصف راه، من!
تمسخر و تکان اسب و اندکی درنگ، تو
نگاه و دست بر پیاده باز هم نگاه، من!
یکی تو و یکی من و یکی تو و یکی نه من!
دوباره رو سفید تو، دوباره رو سیاه من!
دوباره شاد لذت نبرد تن به تن تو و
دوباره شرمسار ارتکاب این گناه من!
تو برده ای و من خوشم که در نبرد زندگی
تو هستی و نمانده ام دمی بدون شاه، من!
غلامرضا طریقی
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱  توسط شهاب
