ناگاه عشق، عشق نه، چیزی عجیب تر

چیزی شبیه زلزله اما، مهیب تر

 

چیزی غریب مثل نگاه کبوتران


یا مثل چشم های تو ،حتی غریب تر

 

تقسیم شد نگاه تو و بی نصیب ماند


چشمی که نیست چشمی از او بی نصیب تر

 

رفتم میان باغ اساطیری گناه

 

در جست و جوی میوه ای از سیب، سیب تر

 

تنها همین، همین که بگویم نیافتم


از چشم های روشن تو دلفریب‌تر

 

با دست های سوخته باز آمدم ولی


عاشق تر و حریص تر و ناشکیب تر

 

اینک منم غریق تماشای لحظه ها


با چشمی از کبوتر و باران، نجیب تر

 

محمود سنجری

نوشته شده در  شنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۲  توسط شهاب 


شارژ ایرانسل

فروشگاه اينترنتي ايران آرنا

دانلود

دانلود