آهندل خودشیفته‌ی کافر مغرور

دور است که یادی کند از عاشق مهجور ...

می‌گفت: در این شهر، که دلباخته‌ام نیست؟

آنقدر که محبوبم و آنقدر که مشهور

گفتم که تو منظور من از اینهمه شعری

مغرور، نگاهی به من انداخت که: منظور؟!

من شاعر دوران کهن بودم و آن مست

آمد به مزار من و برخاستم از گور

بار دگرش دیدم و در نامه نوشتم:

نزدیک رقیبانی و می‌بوسمت از‌ دور ...

بر عاشق دل‌نازک خود رحم نکردی

آهندل خودشیفته‌ی کافر مغرور!

سجّاد سامانی

نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم شهریور ۱۴۰۰  توسط شهاب 


شارژ ایرانسل

فروشگاه اينترنتي ايران آرنا

دانلود

دانلود